رازی عجیب در پرونده پزشکی همسر پزشک جوان
به گزارش مجله سایه، جوان 32 ساله ای سفره غم هایش را در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گشود.

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران از خبرنگاران، با آن که خودم پزشک بودم، اما هیچ گاه متوجه رفتار های نامتعارف همسرم نشدم تا این که روزی به دنبال وقوع یک حادثه تلخ، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم و از شدت تعجب در جایم میخکوب شدم و ...
این ها بخشی از اظهارات جوان 32 ساله ای است که سفره غم هایش را در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گگردد. او که روز های تلخ و غم انگیزی را می گذراند، درباره راز پنهان همسرش به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چهار سال قبل برای گذراندن یک طرح خدمتی بعد از انتها تحصیلات دانشگاهی به یکی از بیمارستان های مشهد معرفی شدم. هنوز یک ماه بیشتر از حضورم در آن بیمارستان نمی گذشت که عاشق متانت و وقار یکی از اعضای کادر درمانی شدم. او اگرچه پزشک نبود، اما به دلیل این که در یکی از رشته های زیرگروه پزشکی تحصیل نموده بود، اطلاعات خوبی در این باره داشت و به بیماران یاری می کرد.
حدود یک سال از ماجرای آشنایی من و یکتا می گذشت که روزی پیشنهاد ازدواج را مطرح کردم چرا که در این مدت او را کاملا زیرنظر داشتم و چیزی جز ادب و سنگینی از او ندیدم. خلاصه به خواستگاری یکتا رفتم و خیلی زود مراسم عقدکنان ما برگزار گردید. چند ماه بعد از ازدواج بود که متوجه شدم همسرم پنهانی دارو هایی را به صورت منظم مصرف می نماید. این موضوع شک مرا برانگیخت. وقتی این دارو ها را آنالیز کردم تازه دریافتم که همسرم دچار نوعی بیماری اعصاب و روان حاد است و داروهایش را با تجویز روان پزشک مصرف می نماید. ابتدا اهمیتی به موضوع ندادم چرا که او زیرنظر پزشک دارو مصرف می کرد و هر فردی محتمل است به این نوع بیماری ها مبتلا گردد، ولی آرام آرام رفتار هایی را از او می دیدم که ناشی از بیماری اعصاب و روان نبود. دیگر احساس می کردم همسرم موضوعی را از من پنهان می نماید تا این که یک روز، زمانی که یکتا برای خدمت در شیفت شب راهی بیمارستان شد، دلهره عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفت.
چند ساعت بعد با تماس یکی از کارکنان بیمارستان متوجه شدم که همسرم دچار مسمومیت شدید دارویی شده است. هراسان خودم را به بیمارستان رساندم، اما او بیهوش بود و چند روز بعد از این ماجرا هم به کما رفت. آنالیز ها نشان می داد که همسرم بعد از خروج از یک عطاری دچار عارضه جسمی شده است و ماموران اورژانس او را به بیمارستان منتقل نموده اند. شدت مسمومیت او به حدی بود که بعد از چند ماه بستری بودن در حالت کما، ناگهان دچار مرگ مغزی شد و زندگی نباتی پیدا کرد. می دانستم دیگر امیدی به بازگشت او ندارم، با وجود این سعی کردم با همه وجودم از او پرستاری کنم. خانواده اش نیز درباره علت این مسمومیت چیزی به من نمی گفتند و پاسخ های مبهمی می دادند که باورپذیر نبود. بالاخره یک روز پرونده پزشکی او را با دقت خاصی آنالیز کردم. آن جا بود که فهمیدم یکتا علاوه بر دارو های اعصاب و روان از قرص های مخدردار متادون نیز استفاده می نماید و بر اثر عوارض ناشی از همین قرص ها دچار مسمومیت شدید شده است به طوری که دیگر روزگارم سیاه شد و ...
منبع: جام جم آنلاینوبلاگ خرید: وبلاگ خرید | این سیستم پیشرفته وبلاگدهی برای فروشگاه های اینترنتی است