با بازی های پلی استیشن 4 آشنا شویم

به گزارش مجله سایه، امیرحسین میرزایی: در این نوشته بهترین بازی های پلی استیشن 4 را معرفی کرده ایم. این بازی ها با در نظر دریافت بازخورد بازی کننده ها و منتقدان نسبت به آن ها و در سبک های مختلف انتخاب شده اند.

با بازی های پلی استیشن 4 آشنا شویم

Bloodborne

اگر بگوییم کمال بازی های استودیوی فرام سافتور را در بلادبورن پیدا می کنید، چندان بیراه نگفته ایم. بازی Bloodborne از نظر پایه و اساس، دقیقا دنباله رو سری بازی های دارک سولز است، ولی تفاوت هایی بزرگ کاملا Bloodborne را از دارک سولز جدا می کند. نقشه ای بزرگ و پر از راه های مخفی، کلاس های متنوع و سلاح ها و زره های مختلف، غولآخر هایی سخت و جذاب و آیتم هایی که نمی دانید چگونه از آن ها استفاده کنید، دقیقا مثل بازی های دارک سولز در Bloodborne هم پیدا می شوند، ولی اصلا نمی توان با بلادبورن مثل دارک سولز رفتار کرد.

سیستم مبارزه بازی Bloodborne کاملا با دارک سولز تفاوت می کند و به جای دفاع، روی حملات سریع تمرکز دارد؛ بلادبورن از بازی کننده ها می خواهد که به جای دفاع، با زمان بندی صحیح حمله کنند و این موضوع روی تمام حرکات بازی و چگونگی طراحی دشمنان و غولآخر ها کاملا تاثیر گذاشته است. از طرفی، دنیای گوتیک جذابیت عجیب و خاص خود را دارد و قصه مرموز و نیمه ترسناکی هم که تعریف می کند، در کمتر بازی های دیگری پیدا می گردد.

به عنوان یک نقش آفرینی اکشن، بازی Bloodborne با این دیدگاه طراحی شده است که در سیستم مبارزه آن مهارت پیدا کنید و سراغ مجموعه زیادی از غولآخر های اصلی و فرعی و مخفی بروید و سپس، همین کار ها را با یک کلاس و تجهیزات دیگری تکرار کنید. روی پلی استیشن نقش آفرینی اکشن بهتری از Bloodborne پیدا نمی کنید.

Assassins Creed Odyssey

شرکت بازی سازی یوبی سافت تغییراتی بزرگ در مجموعه فرقه اساسین یا همان Assassins Creed به وجود آورده است؛ تغییراتی که نه تنها جواب داده و این مجموعه را از تکرار نجات داده اند، بلکه آن را به طور کلی به سطح بالاتری برده اند. جدیدترین قسمت مجموعه بازی های فرقه اساسین، در واقع دیگر در سبک ماجراجویی اکشن نمی گنجد و یک نقش آفرینی تمام عیار است. در بازی Assassins Creed Odyssey به یونان باستان سفر می کنید.

یکی از بهترین نقشه هایی که تا به امروز یوبی سافت ساخته است در مقابل شماست و گوشه و کنار این نقشه، پر است از قصه های مختلف؛ به همین دلیل هم روی نقش آفرینی بودن بازی تاکید می کنیم، چون اساسا در بازی Assassins Creed Odyssey به جای این که مشغول دنبال کردن قصه ای خطی باشید، کوئست های فرعی بیشتر جذب تان می کنند.

سیستم مبارزه مجموعه بازی های فرقه اساسین که در قسمت قبلی یعنی Assassins Creed Origins تکامل پیدا کرده بود، در Assassins Creed Odyssey تکامل پیدا کرده و حتی بهتر هم شده است. گرافیک شگفت انگیز بازی هم گشت و گذار در نقشه بازی را لذت بخش تر می کند. بازی Assassins Creed Odyssey ده ها ساعت گیم پلی سرگرم کننده دارد و صد ساعتی طول می کشد تا احساس کنید بازی دیگر چیزی برای ارایه ندارد و همه بخش های آن را دیده اید.

Detroit: Become Human

بازی های استودیوی بازی سازی کوانتیک دریم طرفداران خودشان را دارند و به مذاق همه هم خوش نمی آیند، ولی این استودیو که سابقه ای بلند و بالا در همکاری با سونی و پلی استیشن دارد، تجربه ای شگفت انگیز برای پلی استیشن 4 ترتیب داده است. کارگردان بازی های استودیوی کوانتیک دریم، یعنی دیوید کیج، مشخصا می گوید که ساخته هایش در واقع درام تعاملی هستند.

در نتیجه اگر به تازگی بازی کردن را شروع کرده اید و از فیلم های خوب لذت می برید، مطمئنا از بازی های دیوید کیج و مشخصا بازی جدیدش یعنی Detroit: Become Human خوشتان خواهد آمد. بازی Detroit: Become Human مثل دیگر ساخته های استودیوی کوانتیک دریم، دست بازی کننده را باز می گذارد تا هر طور که می خواهد، قصه را پیش ببرد.

بازی Detroit قصه ای علمی-تخیلی تعریف می کند و در آینده نزدیک اتفاق می افتد. هوش مصنوعی و ربات های انسان نما به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده اند و در این میان هم چند ربات، کمی پایشان را از خدمت محض به انسان، فراتر می گذارند. از نظر فرایند بازی، بازی Detroit: Become Human را بیشتر به گشت و گذار در محیط و صحبت با دیگران می گذرانید. در این میان هم قصه ای خوب می شنوید و صحنه های سینمایی شگفت انگیزی می بینید. اگر از Detroit: Become Human خوش تان آمد، پیشنهاد می کنیم سراغ دو بازی قبلی کوانتیک دریم یعنی Heavy Rain و Beyond: Two Souls هم بروید که روی پلی استیشن 4 قابل تهیه هستند و فرایندی یکسان را دنبال می کنند.

Final Fantasy XIV

کنسول های بازی معمولا مکان مناسبی برای تجربه نقش آفرینی های آنلاین کلان نبودند، ولی شرکت بازی سازی اسکوئر انیکس با دو شماره فاینال فانتزی آنلاین، ثابت کرده است که روی پلی استیشن هم به خوبی می توان نقش آفرینی آنلاین کلان بازی کرد.

بزرگترین و بهترین نقش آفرینی آنلاین کلان (MMORPG) حال حاضر، بدون شک بازی فاینال فانتزی 14 است. البته فاینال فانتزی 14 برای این که به بهترین نقش آفرینی آنلاین امروز تبدیل گردد، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده است. با این حال، تجربه ای که از بازی Final Fantasy XIV: A Realm Reborn و بسته های الحاقی آن دریافت می کنید، به خوبی خاطراتی است که از کودکی خود و بازی کردن نقش آفرینی های آنلاین در ذهن دارید.

واضح است که Final Fantasy XIV ایده های بسیار خوبی از دنیای وارکرفت یا دیگر بازی های خوب این سبک گرفته، ولی مستقیما از این ایده ها استفاده نکرده و آن ها را به خوبی گسترش داده است؛ طوری که تجربه بازی کردن Final Fantasy XIV از هر نقش آفرینی آنلاین کلان دیگری بهتر است.

سازندگان بازی حتی تلاش کرده اند تا بازی کردن با دسته نه تنها مشکل نداشته و سخت نباشد، بلکه تجربه ای بسیار خوب و حتی در برخی اوقات، نزدیک به کامپیوتر ارایه دهد. بازی Final Fantasy XIV تا به امروز سه بسته الحاقی بزرگ داشته که هر کدام مجموعه ای از شهرها، سیاهچاله ها، رید ها و کلاس های جدیدی را به بازی اضافه کرده اند. با خریدن آخرین بسته الحاقی بازی هم دیگر بسته های الحاقی را به صورت رایگان دریافت می کنید. فقط در نظر داشته باشید که دقیقا مثل دنیای وارکرفت، بازی کردن Final Fantasy XIV هم نیاز به خرید اشتراک ماهیانه دارد و خبری هم از سرور های رایگان و از این قبیل نیست.

Fortnite

فورتنایت بی دلیل به بزرگترین بازی چند سال اخیر تبدیل نشده است؛ بازی واقعا خوب است و اگر کمی پای آن وقت بگذارید و بازی را یاد بگیرید، می توانید برای مدت ها سر خود را با فورتنایت گرم کنید. بازی Fortnite در پی جو بزرگی که حول بازی های سبک بتل رویال شکل گرفته بود، به وجود آمد؛ البته منظورمان نسخه فعلی فورتنایت و در واقع بازی Fortnite: Battle Royale است.

اگر با بازی های بتل رویال آشنایی ندارید، بگذارید کمی درباره این سبک بازی ها توضیح دهیم. بازی های بتل رویال، صد بازی کننده را به صورت آنلاین در یک نقشه قرار می دهند. بازی کننده ها به صورت تیمی یا به صورت تک نفره در نقشه به دنبال تجهیزات و سلاح های مختلف می گردند و تلاش می کنند تا دیگران را از بین ببرند.

محدودیت زمانی مشخصی در بازی های بتل رویال وجود دارد و در زمان های مشخص شده، نقشه بازی کوچک می گردد تا بازی کننده ها به یکدیگر نزدیک شوند. بازی کردن بازی های سبک بتل رویال کمی نیاز به حوصله دارد، چون ممکن است برای مدت زیادی به دنبال تجهیزات بگردید، یکی دو تفنگ خوب پیدا کنید و به دلیل بی دقتی تان کشته شوید و همه چیز را از دست دهید. دوباره باید همه چیز را از ابتدا شروع کنید و خبری هم از آوردن آیتم به بازی نخواهد بود و همه چیز به مهارت شما باز می گردد.

بازی Fortnite تعادل بسیار خوبی در فرایند بازی خود پیدا کرده و پس از یاد دریافت نقشه و چگونگی استفاده از سلاح ها و آیتم ها و مخصوصا قابلیت ساخت و ساز بازی، متوجه می شوید که همه چیز بازی سر جای خود است. به همین دلیل هم وقتی در مقابل یک بازی کننده دیگر پیروز می شوید، می دانید که همه چیز به خاطر مهارت شما بوده است و از بازی لذت می برید؛ مخصوصا اگر بتوانید بازی را برنده شوید.

بازی کردن بازی های بتل رویال خوصله می خواهد، ولی لذتی که بردن این بازی ها به شما می دهد، ارزش تلاش های متعدد را دارد. فورتنایت کاملا رایگان است و بازی کردن آن هم نیازی به اشتراک پلی استیشن پلاس ندارد؛ در نتیجه می توانید بدون پرداخت هیچ هزینه ای، آن هم بدون این که دیگران نسبت به شما برتری داشته باشند، فورتنایت را دانلود کنید و شروع به بازی کردن کنید.

God of War

بازی God of War دنباله ای برای سه گانه اصلی و قدیمی این بازی هاست، ولی حتی اگر طرفدار بازی های گاد آو وار بوده اید، از شما می خواهیم که نگاهی به بازی جدید God of War بیاندازید و سپس سراغ آن بروید؛ چون همه چیز بازی فرق کرده است. بازی God of War یکی از بهترین بازی های پلی استیشن 4 است، ولی چندان سنخیتی با بازی های گاد آو وار قبلی ندارد. بازی قصه ای بار ها بهتر تعریف می کند، سیستم مبارزه ای عمیق و سرگرم کننده دارد و صحنه های سینمایی و پر سر و صدای خوبی را هم در خود جای داده است.

شخصیت اصلی مجموعه بازی های گاد آو وار، یعنی کریتوس، خدای جنگ یونان، به سرزمین دیگری سفر کرده است. بازی God of War در دنیای اسطوره های نورس (همان ثور و اودین و لوکی) اتفاق می افتد و قصه ای کاملا متفاوت تعریف می کند. کریتوس سال هاست که در سرزمین های نورس مشغول به زندگی و بزرگ کردن پسر خود است و بازی God of War هم قصه ماجراجویی کریتوس با پسرش را تعریف می کند.

کریتوس شمشیر های قدیمی اش را کنار گذاشته و به جای آن ها، تبری به دست گرفته است. تبر کریتوس مثل چکش ثور پرتاب می گردد و به دست او بازمی گردد و این موضوع، به طراحان بازی کمک کرده است تا مجموعه ای از سیستم های مبارزه بسیار خوب و معما های مختلفی را حول آن طراحی کنند. گشت و گذار در نقشه نیمه-باز God of War و مبارزه با دشمنان مختلف، یکی از بهترین بخش های بازی است و حسابی سرگرم تان می کند. در این میان هم قصه ای بسیار احساسی از رابطه کریتوس و پسر کوچکش تماشا می کنید؛ قصه ای که مثل آن را در بازی های ویدیویی ندیده ایم.

طراحی بسیار خوب مراحل بازی، جریان دقیق و متعادل آن، سیستم مبارزه ای عالی و گرافیکی که مثل آن را روی پلی استیشن 4 کم دیده ایم، بازی God of War را به یکی از بهترین بازی های کنسول نسل فعلی سونی تبدیل کرده اند. فقط در نظر داشته باشید که اگر با ذهنیت قبلی و با هدف کشتن مجموعه ای از الهه ها آن هم به خشن ترین شکل ممکن سراغ بازی God of War بروید، جواب نخواهید گرفت.

Horizon Zero: Dawn

معرفی ایده های جدید به بازی های ویدیویی، موضوعی است که امروزه فقط در بازی های مستقل پیدا می گردد؛ طوری که هیچ شرکت بزرگی حاضر نیست ریسک معرفی ایده و تجربه ای جدید را به جان بخرد و برای ساخت یک بازی بزرگ و تازه، هزینه کند. با این حال، استودیو های بازی سازی سونی خلاف جریان دیگر شرکت های بزرگ حرکت می کنند و به دنبال ارایه تجربه هایی جدید و خاص روی کنسول این شرکت هستند. به همین دلیل هم بازی هایی مثل هورایزن خلق می گردد.

بازی Horizon: Zero Dawn دنیایی را مقابل شما می گذارد که در ظاهر عجیب و غریب است، ولی آن را به باورپذیر شکل ممکن برای تان رمزگشایی می کند. در بازی Horizon با دنیایی پساآخرالزمانی روبرو می شوید. زمین چند باری نابود شده و تعدادی انسان هم که روی آن زنده مانده اند، شبیه به انسان های نخستین و به صورت قبلیه ای زندگی می کنند. در این میان، ماشین ها و ربات ها از نسل های قبلی انسان باقی مانده و روی زمین تکامل پیدا کرده اند؛ طوری که موجودات زنده روی زمین را ماشین هایی تشکیل داده اند که در تقلید از حیوانات زندگی می کنند.

شخصیت اصلی بازی Horizon هم دخترکی است که با تیر و کمان به شکار این دایناسور های مکانیکی می رود و ریشه های این دنیا را کشف می کند. فرایند بازی Horizon: Zero Dawn وابسته به دنیای خاص بازی است، چون همه چیز از منطق دنیای بازی پیروی می کند. بازی توانسته دنیایی کامل را خلق کند و از بازی کننده بخواهد که بر طبق قوانین این دنیا، به هر روشی که دوست دارد رفتار کند. بازی هورایزن محیط-باز است و خودتان در نقشه حرکت می کنید و مراحل مختلفی را انجام می دهید.

در این منابع مختلفی جمع آوری می کنید و با آن ها آیتم هایی می سازید که در مبارزه با حیوانات ماشینی بازی به کمک تان می آیند. سیستم مبارزه و کنترل بازی Horizon: Zero Dawn عالی است و دوست دارید که تمام سلاح ها و تجهیزات تان را روی ماشین ها امتحان کنید. بازی Horizon: Zero Dawn همچنین از نظر گرافیکی حتی از بازی های سنگین کامپیوتر هم زیباتر است و معدود بازی هایی دو سال پس از عرضه، توانسته اند از نظر گرافیکی به آن نزدیک شوند.

Metal Gear Solid V: The Phantom Pain

چهار سالی از عرضه آخرین قسمت مجموعه بازی های متال گیر سالید می گذرد و به جرات می توانیم بگوییم که هیچ بازی هم سبک دیگری حتی تلاش نکرده است تا فرایند بازی آن را تکرار کند؛ در واقع فرایند بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain آن قدر خوب است که برای مقایسه، باید سراغ بازی های قدیمی هیدئو کوجیما برویم. هیچ بازی دیگری به اندازه متال گیر سالید 5 به بازی کننده آزادی عمل نمی دهد. متال گیر سالید 5 نقشه ای بزرگ و باز دارد که متشکل از مجموعه ای کمپ مختلف است.

بازی کننده ها خودشان تصمیم می گیرند که در این نقشه چگونه حرکت کنند، چه تجهیزاتی را با خود برای انجام ماموریت ها حمل کنند و چگونه اهداف شان را به انجام برسانند. بازی به واقعی ترین شکل ممکن، به رفتار بازی کننده عکس العمل نشان می دهد و سطح توجه به جزییات در آن به قدری بالاست که معمولا به هنگام بازی کردن غافلگیر می شوید. بهترین و روان ترین سیستم کنترل سوم شخص را در Metal Gear Solid V دیده ایم و بازی حتی به هنگام راه رفتن و حرکت هم حس خوبی به شما می دهد؛ چه برسد به این که نقشه ای بلند و بالا برای خود داشته باشید و بخواهید به کمک تمام ابزار هایی که بازی در اختیارتان گذاشته، آن را اجرا کنید و نتیجه کار های خود را ببینید.

متال گیر سالید 5 اساسا بهترین شبیه ساز نظامی ممکن است. یک پایگاه نظامی در اختیار خود دارید، منابع مختلف جمع می کنید و به کمک مهندس هایی که پیدا کرده اید، برای خود تجهیزات و سلاح می سازید. سرباز های زیادی زیر نظر شما فعالیت می کنند و همه آن ها را مدیریت و حتی مستقیما کنترل می کنید. نهایتا هم از تمام منابع و ابزار ها و سیستم هایی که بازی در اختیارتان گذاشته، یا خودتان یاد گرفته اید، برای تمام کردن مراحل کمک می گیرید. بعد از چهار سال، متال گیر سالید 5 هنوز هم زیباست و هنوز هم بهترین اکشن تیراندازی سوم شخص ساخته شده است.

با این حال، اگر از طرفداران مجموعه بازی های متال گیر سالید بوده اید، انتظار قصه ای خطی و رضایت بخش را نداشته باشید، چون به دلیل مجموعه زیادی از مسائل که به خروج هیدئو کوجیما از شرکت سازنده متال گیر ختم شد، قصه بازی ظاهرا تمام نشده باقی مانده است. نکته جالب این جاست که همین قصه تمام نشده، ده ها برابر از قصه های دیگر بازی های تیراندازی سوم شخص اعم از گوست ریکان و اسپلینتر سل بهتر است و باز هم جای بازی Metal Gear Solid V را به عنوان بهترین اکشن سوم شخص نظامی ساخته شده تثبیت می کند.

NieR: Automata

بر و بچه های استودیوی بازی سازی پلاتینیوم گیمز به ساخت بازی های سوم شخص اکشن، آن هم در سبک دویل می کرای شهرت دارند؛ هر چه باشد تمام اعضای کلیدی و موسسان پلاتینیوم گیمز را سازندگان سابق بازی های دویل می کرای و رزیدنت اویل تشکیل داده اند. با این حال، پلاتینیوم گیمز یک دهه گذشته را مشغول تکرار فرمول قدیمی خود برای ساخت بازی های اکشن نبوده و هر بازی این شرکت، مجموعه ای از پیشرفت ها را هم با خود به سبک اکشن آورده است.

بازی NieR: Automata پیروز ترین بازی پلاتینیوم گیمز است و در پی همکاری بزرگ این استودیو با شرکت اسکوئر انیکس ساخته شده است. کارگردان سری بازی های Drakengard و NieR یعنی یوکو تارو را به خاطر توانایی بالای او در داستان-نویسی و کارگردانی خوب می شناسیم، ولی نه به خاطر فرایند بازی خوب و سرگرم کننده. بازی NieR: Automata کارگردانی و قصه های شگفت انگیز یوکو تارو را در خود دارد و طراحی فرایند بازی آن هم کاملا به پلاتینیوم گیمز سپرده شده است.

نتیجه این همکاری ساخت یکی از بهترین بازی های اکشن سوم شخص تاریخ است. بازی NieR: Automata همه آنچه از پلاتینیوم گیمز انتظار دارید، یعنی اکشن تند و سریع و سخت، مراحل متنوع و غولآخر های بزرگ را در خودی جای داده است و در عین حال هم قصه ای دارد که به طور کلی غافلگیرتان می کند. بازی آن قدر تاثیرگذار بود که در یکی از نظرسنجی های اخیر بزرگترین نشریه بازی ژاپن، NieR: Automata به عنوان سومین بازی برتر تاریخ انتخاب شد. بازی حسابی بزرگ است و برای اولین بار در بین ساخته های پلاتینیوم گیمز هم عناصر نقش آفرینی را به خوبی در خود جای داده است.

نامردی کرده ایم اگر از NieR: Automata صحبت کنیم و حرفی از موسیقی شگفت انگیز بازی نزنیم. موسیقی NieR: Automata آن قدر خوب از آب درآمده که از زمان عرضه بازی، اسکوئر انیکس بار ها و در نقاط مختلف دنیا کنسرت هایی برای اجرای زنده موسیقی بازی ترتیب داده است. به طور کلی، اگر از بازی های اکشن به سبک بایونتا و دویل می کرای لذت می برید، به هیچ وجه بازی NieR: Automata را از دست ندهید؛ فقط در نظر داشته باشید که بازی حسابی انیمه-طور و ژاپنی است.

Persona 5

نقش آفرینی های ژاپنی، آن هم از نوع نوبتی و کلاسیک شان، امروزه مخاطب قدیم خود را ندارند و چندان جواب نمی دهند. معدود مجموعه ها و بازی هایی هستند که هنوز هم ساختار نوبتی ژاپنی خود را حفظ کرده و دوام آورده اند؛ مجموعه بازی های پرسونا یکی از آن هاست و بهترین شماره این مجموعه هم بدون شک، پرسونا 5 است. دوره ای کنسول های پلی استیشن را به خاطر بازی های ژاپنی شان می شناختیم و بازی های پرسونا این فرایند و جریان را برخلاف تمام مجموعه های دیگر، نشکسته اند؛ طوری که بازی های پرسونا هنوز هم روی پلتفرم های دیگری به غیر از پلی استیشن عرضه نمی شوند.

نکته مهم درباره Persona 5 و به طور کلی مجموعه بازی های پرسونا، تلاشی است که سازندگان بازی برای تکامل سبک نقش آفرینی ژاپنی با این بازی ها می کنند. بازی Persona 5 ریشه های خود را فراموش نکرده و هنوز هم یک نقش آفرینی ژاپنی محض است، ولی موقع بازی کردن احساس نمی کنید با سبکی از مد افتاده طرف هستید و باید با بازی کلنجار بروید. به عجیب ترین شکل ممکن، مکانیک ها و سیستم های Persona 5 در عین این که اساس خود را حفظ کرده اند، مدرن هستند؛ موضوعی که بدون شک برای سازندگان چالش های بزرگی را به همراه داشته است.

با این حال، بر و بچه های استودیوی آتلوس از پس این کار برآمده اند و پرسونا 5 یکی از عمیق ترین و سرگرم کننده ترین سیستم های نقش آفرینی نوبتی را در خود دارد. یکی دیگر از دلایل محبوبیت مجموعه بازی های پرسونا، تعریف قصه ای در دنیای امروز است؛ طوری که قصه ها و شخصیت ها برای مخاطب قابل لمس هستند و به خوبی می توانند با آن ها ارتباط برقرار کنند. اساسا مجموعه بازی های پرسونا از اتفاقات دور و اطراف ما استفاده می کند و برای آن ها قصه ای فانتزی، ولی در عین حال فانتزی می نویسد؛ قصه هایی که همگی استعاری هستند و به چگونگی برخورد انسان با غرایز درونی خود اشاره دارند.

سازندگان Persona 5 از آموخته های خود در چند بازی قبلی استفاده کرده اند و قصه ای شگفت انگیز در این بازی تعریف کرده اند؛ طوری که امکان ندارد قصه بازی را تجربه و آن را فراموش کنید. در عین حال، بازی فرایندی بسیار لذت بخش دارد که حتی پس از صد ساعت بازی کردن، تکراری نمی گردد. بازی حتی پس از هشتاد ساعت هم مکانیک جدید برای تان رو می کند و بی خیال تنوع نمی گردد. بازی Persona 5 نه تنها یکی از بهترین بازی های پلی استیشن 4 بلکه یکی از بهترین نقش آفرینی های ژاپنی ساخته شده تاریخ است.

Red Dead Redemption 2

به راحتی می توانیم این ادعا را بکنیم که حتی سازندگان Red Dead Redemption 2 هم دیگر نمی توانند چنین بازی ای بسازند. بازی های ویدیویی به کنار، بازی Red Dead Redemption 2 محصول و پروژه ای است که مثل آن در هیچ نوع رسانه دیگری هم پیدا نمی گردد. هفت هشت سال تلاش استودیوی بازی سازی راک استار گیمز و احتمالا هزینه صد ها میلیون دلار بودجه، به ساخت بزرگترین محصول سرگرمی تاریخ منجر شده است.

بازی Red Dead Redemption 2 از نظر پایه و اساس، شبیه به دیگر ساخته های راک استار گیمز است؛ یعنی هنوز هم مثل جی تی ای و قسمت قبلی بازی، با نقشه ای بزرگ طرف می شوید، در آن گشت و گذار می کنید و ماموریت های زیادی را برای افراد مختلف به انتها می رسانید. با این حال، وسعتی که Red Dead Redemption 2 دارد، دنیایی که در بازی پیدا می کنید و قصه ای که بازی برای تان تعریف می کند، در سطحی است که امکان تکرار آن وجود ندارد.

بازی در سبک ماجراجویی اکشن ساخته شده، ولی تمام کردن آن به اندازه یک نقش آفرینی صد ساعته طول می کشد. نکته اینجاست که برخلاف بازی های نقش آفرینی، صد ساعتی که مشغول بازی کردن Red Dead Redemption 2 هستید، با مجموعه ای از بهترین صحنه های سینمایی ممکن همراه شده اند. بدون هیچ گونه اغراقی می توانیم بگوییم که دنیای Red Dead Redemption 2 زنده ترین و پرجزییات ترین دنیایی است که تا به حال در یک بازی ویدیویی خلق شده.

بازی خودش قصه ای جذاب و طولانی برای تان تعریف می کند، ولی آن قدر محتوا در گوشه و کنار دنیای بزرگ بازی پیدا می گردد که قصه را رها و برای ده ها ساعت به معنای واقعی در دنیای Red Dead Redemption 2 زندگی کنید. بازی بی شمار سیستم و مکانیک مختلف دارد که در همه حال مشغول تعامل با یکدیگر هستند و روی هم تاثیر می گذارند؛ طوری که همه عناصر بازی دست به دست یکدیگر می دهند تا زنده ترین و باورپذیرترین دنیای ممکن در بازی ساخته گردد. تنوع مراحل و ماموریت ها حسابی بالاست، گرافیک بازی شگفت انگیز است و بازی حتی یک بخش آنلاین درست و درمان دارد که به تازگی پا گرفته و حسابی پر و پیمان شده است.

شاید جالب ترین نکته درباره Red Dead Redemption 2 این باشد که سازندگان بازی، در عین هزینه بسکمک که برای ساخت بازی کرده اند، تاکید بر تعریف قصه خودشان و ساخت یک بازی به مذاق خود داشته اند، نه این که یک بازی برای راضی کردن جمع وسیعی از مخاطبان بسازند؛ طوری که بازی معنایی تازه به آثار هنری می دهد. به قول یکی از دوستان بازی ساز، بازی Red Dead Redemption 2 گران ترین بازی مستقل تاریخ است.

Resident Evil 2

به نسل فعلی بازی های ویدیویی که ورود کرده بودیم، منظورمان همین نسل پلی استیشن 4 است، شرکت های مختلف یکی پس از دیگری بازی های قدیمی شان را بازسازی و روی این کنسول های جدید عرضه می کردند؛ طوری که برای مدت زیادی، به جای بازی جدید، بیشتر شاهد عرضه بازسازی های مختلف بودیم.

با این حال، بسکمک از این شرکت ها باید از کپ کام در چگونگی بازسازی را یاد بگیرند؛ شرکتی که به جای عرضه یک نسخه اچ دی از بازی قدیمی خود که فقط وضوح تصویر بالاتر یا نهایتا بافت های بهتری دارد، از پایه رزیدنت اویل 2 را برای نسلی جدید از گیمر ها دوباره ساخته است. بازسازی Resident Evil 2 دقیقا همان فرایند بازی قدیمی پلی استیشن وان را تکرار می کند، یعنی مثل بازی اصلی با دو شخصیت لئون و کلیر طرف هستید و همان قصه قدیمی را دنبال می کنید.

قصه بازی اصلی حفظ شده و فقط بخش هایی از آن را گسترش داده اند. با این حال، به غیر از قصه و شاید بخش هایی از موسیقی، دیگر بخش های بازی کاملا فرق می کنند. دیگر خبری از دوربین ثابت نیست و بازی فرایندی شبیه به رزیدنت اویل 4 پیدا کرده است؛ یعنی بازی از دوربین سوم شخص روی شانه استفاده می کند.

محیط ها هم با این که همان محیط های قبلی و آشنا هستند، ولی بسیار بزرگتر شده اند. در واقع کپ کام یک بازی چند ساعته پلی استیشن وان را به یک بازی اکشن سوم شخص نسبتا طولانی تبدیل کرده است، آن هم بدون این که از نظر داستانی فاصله ای از قصه اصلی بگیرد. تلاش کپ کام برای حفظ عنصر ترس هم در بازی ستودنی است. بازسازی Resident Evil 2 به خوبی حس ترسی که از بازی قدیمی دریافت می کردیم را، یا حتی بیشتر، در خود جای داده است و به جای این که بیشتر روی بخش های اکشن تمرکز داشته باشد، یک بازی ترسناک محسوب می گردد.

فرایند بازی بسیار خوب، داستان و شخصیت های درگیر کننده و گرافیکی عالی، بازسازی Resident Evil 2 را به یکی از بهترین بازی های پلی استیشن 4 تبدیل کرده است. اگر با بازی اصلی رزیدنت اویل 2 خاطرات زیادی داشته باشید، رزیدنت اویل 2 در هر قدم غافلگیرتان می کند. در واقع رزیدنت اویل 2 می تواند عامل بسیار خوبی برای یادآوری این موضوع به شما باشد که چرا بازی های ویدیویی، درست مثل آنچه از گذشته و دورانی بهتر به خاطر دارید، هنوز هم شگفت انگیز و عالی هستند.

Shadow of the Colossus

سایه کلوسوس از آن دسته بازی هایی است که حتی پانزده سال پس از عرضه، تازگی خود را از دست نداده؛ طوری که برخلاف دیگر بازی های قدیمی که نیاز به بازسازی های بزرگی دارند، مکانیک ها و سیستم های بازی Shadow of the Colossus آن قدر خاص هستند که نیازی به بازنگری ندارند و هنوز هم به خوبی جواب می دهند. در واقع بازی Shadow of the Colossus برای پلی استیشن 4 هم یک بازسازی است.

نسخه اصلی بازی سایه کلوسوس برای پلی استیشن 2 عرضه شده بود و استودیوی بازی سازی بلوپوینت گیمز، این بازی را از پایه برای پلی استیشن 4 بازسازی کرده است؛ طوری که Shadow of the Colossus برای پلی استیشن 4 کاملا روی تکنولوژی های جدید و امروزی و از ابتدا ساخته شده است. با این حال، برخلاف بازسازی هایی این چنین که معمولا در مقایسه با بازی اصلی بزرگتر و گسترده تر هستند، بازسازی Shadow of the Colossus دقیقا عین نسخه اصلی ساخته شده است و تنها چیزی که تغییر کرده، گرافیک بازی است.

مکان ها، مکانیک ها و طراحی های هنری همگی از ابتدا و دوباره ساخته شده اند، ولی دقیقا مثل بازی اصلی. از نظر فرایند چیزی شبیه به بازی Shadow of the Colossus پیدا نمی گردد. بازی تعداد زیادی کلوسوس یا همان غول بسیار بزرگ دارد که به ترتیب آن ها را شکست می دهید؛ طوری که فرایند بازی اساسا تعداد زیادی مبارزه با غولآخر های بزرگ است. با این حال، مبارزه با هر غولآخر شبیه به مرحله ای طولانی و بزرگ است؛ مراحلی که در آن ها به سکوبازی و حل معما مشغول می شوید.

هر غول متفاوت از دیگری طراحی شده است و هدف اصلی بازی هم پیدا کردن راه چگونگی مبارزه و شکست این غول هاست. وسعت بازی را می توانید با غول های بزرگی که مقابل تان می گذارد بسنجید، غول هایی که باید از آن ها بالا بروید و نقاط ضعف شان را پیدا کنید.

از نظر گرافیکی بازسازی Shadow of the Colossus چیزی کم از بازی های امروزی ندارد و به خوبی غول ها و محیط بسیار زیبای بازی اصلی را برای مخاطبی امروزی با کیفیتی بالاتر به تصویر کشیده است. بازی همچنین موسیقی شگفت انگیزی دارد که مبارزه با هر غولآخر را به تلاشی حماسی تبدیل می کند. بازی Shadow of the Colossus از بهترین و خاص ترین تجربه های تاریخ صنعت بازی است و بهترین نسخه آن را هم می توانید روی پلی استیشن 4 پیدا کنید.

Spider-Man

مارول که به لطف دنیای سینمایی خود، به پیروزیت بزرگی رسیده است، تصمیم گرفته تا به حوزه های بازی های ویدویی هم ورود کند و بازی اسپایدرمن اولین تلاش مارول در این راستاست؛ تلاشی که به کمک سونی به پیروزیتی بزرگ تبدیل شده است. مارول می گوید که آن ها سراغ سونی را دریافتد و از آن ها خواستند که یک بازی اسپایدرمن با کیفیت دیگر بازی های شان بسازند و نتیجه نهایی بازی Marvels Spider-Man است. بر و بچه های استودیوی اینسامنیاک گیمز، که آن ها را به خاطر ساخت مجموعه بازی های رچت و کلنک می شناسیم، دقیقا همان فلسفه های بازی سازی خود را به اسپایدرمن آورده و حتی بهتر از قبل آن ها را پیاد کرده اند.

بازی Spider-Man یک اکشن سوم شخص محیط-باز تند و سریع است؛ طوری که شاید بد نباشد روی سرعت بسیار بالای بازی یک بار دیگر هم تاکید کنیم، چون بازی واقعا سریع است. اساسا پس از بازی کردن Spider-Man روی پلی استیشن 4 بقیه بازی ها به نظرتان آرام و کند می آیند. سازندگان بازی Spider-Man توانسته اند هر کاری که این شخصیت در بازی انجام می دهد را سرگرم کننده و لذت بخش کنند.

فرقی نمی کند در شهر مشغول تار زدن هستید یا با استفاده از مجموعه زیادی از گجت های خود دشمنان را از پای در می آورید، بازی در همه حال سرگرم کننده است. مشخصا تار زدن در شهر آن قدر خوب از آب درآمده که به طور کلی سیستم سفر سریع بازی بلااستفاده شده است. بازی محتوا کم ندارد؛ نقشه بازی بزرگ و پر از فعالیت ها و چالش های مختلف است و به لطف ده ها لباس مختلف که هر کدام قابلیت خاص خودشان را دارند، بازی کردن اسپایدرمن ذره ای تکراری و خسته کننده نمی گردد و همیشه چیز تازه ای برای امتحان کردن دارید.

بازی حتی داستان بسیار خوبی تعریف می کند و از نظر سینمایی هم بسیار جذاب است. نهایتا هم باید به گرافیک بسیار خوب بازی اشاره کنیم که یک لایه دیگر هم به جذابیت های متعدد بازی اضافه می کند.

The Last of Us Remastered

از زمان عرضه بازی The Last of Us زمان زیادی می گذرد، ولی به لطف نسخه بازسازی شده این بازی، می توانیم آن را روی پلی استیشن 4 هم تجربه کنیم. نسخه پلی استیشن 4 این بازی تفاوت های زیادی با نسخه نسل قبل آن ندارد و فقط در وضوح تصویر و با نرخ فریم بالاتر اجرا می گردد، ولی همین موضوع هم باعث شده است تا فرایند بازی روان تر گردد.

بازی The Last of Us چه از نظر فرایند بازی و چه از نظر داستانی، شگفت انگیز است؛ طوری که آن هوش مصنوعی عجیب و غریبی که در تریلر های اولیه بازی دیده بودیم، کم و بیش در نسخه نهایی وجود دارد و از دیدگاه قصه گویی و سینمایی هم یک سر و گردن از دیگر بازی ها بالاتر است. بازی یک اکشن سوم شخص است و خودتان انتخاب می کنید که مراحل را به صورت مخفی کاری به انتها برسانید یا پر سر و صدا و اکشن. با این حال، بازی اساسا طوری طراحی شده است که بقا و استفاده دقیق و به جا از آیتم ها، بخشی از آن است؛ یعنی اگر کمی درجه سختی را بالا ببرید، که پیشنهاد می کنیم حتما این کار را انجام دهید، با بازی کاملا متفاوتی روبرو خواهید شد.

اساسا هوش مصنوعی خوب دشمنان بازی در درجه های سختی بالاتر خودش را نشان می دهد و در درجه های سختی پایین، بازی چالشی ندارد و ممکن است گیم پلی آن کمی اذیت تان کند. با این حال، شاهد طراحی مراحل بسیار خوب هستیم، دشمنان تنوع خوبی دارند و آیتم ها و تجهیزات و سلاح ها هم کاربرد های مختلفی دارند که تا در فشار قرار نگیرید، آن ها را کشف نمی کنید.

مخصوصا که بازی خودش چیزی یادتان نمی دهد و همه چیز را به شما واگذار می کند. فرایند بازی به کنار، بیشتر بازی کننده ها بازی The Last of Us را به خاطر داستان و شخصیت های آن می شناسند. در واقع چیزی که بیشتر افراد از بازی به یاد دارند، شخصیت های بازی هستند، نه گیم پلی آن، در نتیجه اگر از روایت های خوب لذت می برید، حتما سراغ The Last of Us بروید.

The Witcher 3: Wild Hunt

معدود شرکت های بازی سازی بزرگی حاضرند یک بازی به بزرگی The Witcher 3 بسازند و مطمئن شوند که هر بخش آن، از همه نظر پرداخت شده و شگفت انگیز است. قسمت سوم مجموعه بازی های ویچر، به اندازه نقش آفرینی های قدیمی و کلاسیک محتوا دارد، ولی به جای متن خالی، با صحنه های سینمایی و محیط هایی شگفت انگیز روبرو می شوید. البته پیش از این که به ویچر 3 ورود کنید، شاید بد نباشد نگاهی به دو قسمت قبلی این بازی ها هم بیاندازید؛ چون قصه این سه گانه کاملا پشت سر هم اتفاق می افتد.

با این حال، امکان بازی کردن ویچر 3 به صورت جداگانه هم وجود دارد. هر سه بازی کاملا به هم ربط دارند و قصه ای مرکزی در آن ها دنبال می گردد و در قسمت سوم به سرانجام می رسد، ولی هر بازی همچنین جداگانه قصه خودش را تعریف می کند. ویچر 3 نقشه ای بسیار بزرگ دارد که نه تنها با مجموعه ای بزرگ از کوئست ها و مراحل اصلی پر شده، بلکه پر است از اتفاقات جالب که به شکل گیری مراحل فرعی زیادی منجر می شوند.

حتی کوئست های فرعی بازی هم قصه خوبی تعریف می کند و در برخی اوقات، حسابی طولانی بزرگ هستند؛ قصه اصلی بازی که به جای خود. از نظر فرایند، بازی یک نقش آفرینی اکشن محسوب می گردد و مبارزات آن کاملا به صورت همزمان و اکشن سوم شخص طراحی شده است.

مبارزات بازی نقطه قوت ویچر 3 نیستند، ولی کار خود را انجام می دهند و تنوع خوبی به جریان بازی می دهند. از آن طرف، قصه ویچر 3 موضوعی است که مطمئنا پس از تمام کردن بازی، در خاطرات باقی می ماند؛ قصه ای که توسط مجموعه ای از شخصیت های بسیار خوب تعریف می گردد و کاملا هم از انتخاب های بازی کننده تاثیر می گیرد. تاثیر انتخاب بازی کننده آن قدر روی داستان بازی زیاد است که نمی توانید یک فایل ذخیره قدیمی را لود کنید و دوباره تصمیم دیگری بگیرید، چون همه اتفاقات با یکدیگر گره خورده اند و نتیجه یک تصمیم، شاید ده ساعت بعد خودش را نشان دهد.

از نظر گرافیک و موسیقی هم بازی چیزی کم ندارد و حتی با این که چهار سالی از عرضه اش می گذرد، هنوز هم زیباست و اتفاقا برای پشتیبانی از کنسول پلی استیشن 4 پرو هم آپدیت شده است و کیفیت گرافیکی حتی بالاتری روی این کنسول ارایه می دهد. به طور کلی، بازی The Witcher 3 یکی از بهترین نقش آفرینی های چند سال اخیر، یا شاید بتوان گفت یکی از بهترین بازی های چند سال اخیر است.

Uncharted: The Collection

مجموعه بازی های آنچارتد سبک کاملا جدیدی را به بازی های ویدیویی معرفی کردند؛ سبکی که فقط هم بر و بچه های استودیوی بازی سازی ناتی داگ از پس اجرای درست و درمان آن بر می آیند. مجموعه بازی های آنچارتد به خوبی بازی های ویدیویی و فیلم های اکشن هالیوودی را ادغام کرده و حتی تجربه ای بسیار بهتر از تماشای یک فیلم اکشن خوب به مخاطبان خوب تحویل داده اند؛ چون اساسا بازی های آنچارتد این اجازه را به بازی کننده می دهند که خودشان صحنه های اکشن پر زد و خورد را بازی و تجربه کنند. برخلاف دیگر بازی ها که اساسا به دو بخش فرایند بازی و میان پرده های سینمایی تقسیم می شوند، فرایند بازی آنچارتد خودش سینمایی است.

بسته بازی های آنچارتد که به اسم Uncharted: The Collection برای کنسول پلی استیشن 4 عرضه شده، سه گانه آنچارتد را که برای پلی استیشن 3 عرضه شده بود، با گرافیکی بالاتر در اختیار بازی کننده های جدید قرار می دهد. آنچارتد 1 با این که کار چندان عجیب و غریبی در اجرای اهداف بزرگ ناتی داگ نمی کند، ولی بازی بسیار خوبی است و اساسا پایه مجموعه بزرگ آنچارتد را به خوبی بنا می کند.

با این حال، آنچه به عنوان آنچارتد می شناسیم، از قسمت دوم یعنی بازی Uncharted 2: Among Thieves تازه شروع می گردد. اکشن عالی، محیط های زیبا و صحنه هایی غافلگیرکننده، به همراه قصه ای که با هر قسمت بهتر می گردد، موضوع هایی هستند که باید در بازی های آنچارتد انتظار آن را بکشید. هر بخش بازی های آنچارتد، از سکوبازی آن گرفته تا نحوه قرارگرقتن دوربین و مبارزات تن به تن و تیراندازی و به طور کلی همه چیز، به بهترین شکل ممکن طراحی و پرداخت شده است.

اساسا همین سطح توجه به طراحی مراحل و البته قصه گویی بسیار خوب در آنچارتد است که استودیوی ناتی داگ را امروزه حسابی معروف کرده. نسخه پلی استیشن 4 بازی های آنچارتد، با سرعت 60 فریم در ثانیه و وضوح تصویر بالاتر اجرا می شوند؛ همچنین کنترل و تیراندازی در این بازسازی بهتر شده اند و به طور کلی، تجربه بسیار بهتری در بازی کردن بسته آنچارتد یعنی Uncharted: The Collection در مقایسه با بازی های اصلی خواهید داشت. مشخصا قسمت اول این بازی ها یعنی Uncharted: Drakes Fortune حسابی بهتر شده و حتی گرافیک آن در مقایسه با نسخه پلی استیشن 3 بسیار فرق می کند.

بهترین تجربه آنچارتد را در این بسته پیدا نمی کنید و بهترین بازی این مجموعه، یک شماره پس از این سه گانه است، ولی زمانی آنچارتد 4 را کاملا درک خواهید کرد که شخصیت ها در طول سه قسمت قبل برای تان مهم شده باشند و آن ها را دوست داشته باشید.

Uncharted 4: A Thiefs End

آنچارتد 4 در عین این که فرایند بازی و آنچه از یک بازی در مجموعه آنچارتد انتظار داریم را حفظ می کند، بازی را چند سطحی بالا می برد. اولین چیزی که در آنچارتد 4 بسیار به چشم می آید، واقعی تر شدن بازی از همه نظر است. از گرافیک بازی صحبت نمی کنیم، که البته آن هم واقعی تر شده، بلکه بیشتر منظورمان نوع قصه گویی و رفتار شخصیت هاست؛ طوری که آنچارتد 4 عناصر فانتزی قسمت های قبلی را به طور کلی به کنار می گذارد و همچنین شخصیت های حدودا میان سال را به تصویر می کشد؛ کسانی که شباهتی به ماجراجویان چند قسمت قبل ندارند و در واقع، بسیار منطقی تصمیم می گیرند و حتی تصمیمات خود در بازی های قبلی را هم زیر سوال می برند.

آنچارتد 4 شخصیت های خود را نه به عنوان یک شخصیت در یک بازی اکشن، بلکه به عنوان انسان هایی کامل به تصویر می کشد. این موضوع روی تک تک بخش های بازی و حتی اتفاقات و فرایند داستان هم تاثیر بزرگی گذاشته است. قصه بازی، که شگفت انگیز و عالی است به کنار، فرایند بازی آنچارتد 4 هم تغییرات بسیار بزرگی نسبت به قسمت های قبلی کرده است.

البته بازی هنوز هم کاملا آنچارتد است، ولی در بازی Uncharted 4 با محیط هایی بسیار بزرگتر برخورد می کنید و خودتان تصمیم می گیرید چگونه پیش بروید. البته بازی به هیچ وجه محیط باز نیست، ولی همه چیز بزرگتر شده است و مراحل دیگر فرایندی خطی را طی نمی کنند. مجموعه ای از سلاح ها و یکی دو ابزار جدید در اختیار شما قرار داده می گردد تا در یک محیط مبارزه بگردید و خودتان هر طور که دوست دارید، دشمنان را از پای در بیاورید. میزان تنوع مراحل بازی غیرقابل باور است؛ تمام کردن بازی بیست ساعتی طول می کشد، بیشتر از هر قسمت دیگری در این مجموعه، و هر فصل بازی کاملا فرایندی متفاوت و محیطی متفاوت دارد.

آنچارتد 4 به قصه شخصیت اصلی این مجموعه بازی ها یعنی نیتن دریک انتها می دهد و یکی از بهترین بازی های پلی استیشن 4 است. حتی اگر علاقه ای به قسمت های قبلی ندارید، پیشنهاد می کنیم آنچارتد 4 را تجربه کنید؛ مطمئنا پس از بازی کردن، سراغ قسمت های قبلی هم می روید.

Yakuza0

به جرات می توانیم بگوییم که گیمر های امروزی، به لطف یاکوزا زیرو و عرضه دنیای این بازی روی پلی استیشن 4 است که با مجموعه بازی های بزرگ یاکوزا آشنا شده اند. بازی Yakuza0 چند سالی است که روی پلی استیشن 4 عرضه شده و معمولا هم از آن به عنوان یکی از عجیب ترین و بهترین تجربه های روی این کنسول یاد می گردد؛ تجربه ای که مختص بازی های این مجموعه است و جای دیگری نمی توان آن را پیدا کرد. از نظر فرایند، سری بازی های یاکوزا، بی شباهت به یکی دیگر از مجموعه های قدیمی سگا یعنی شنمو نیستند.

در بازی های یاکوزا قصه ای از پیش مشخص شده و بسیار خوب را دنبال می کنید، ولی شاید قصه و شخصیت های بسیار خوب این بازی ها، نکته اصلی و جذاب آن ها نباشد، بلکه بیشتر باید شهر یا محیط این بازی ها را به عنوان بخش اصلی بازی معرفی کنیم. در سری بازی های یاکوزا، شهری کوچک یا شاید بهتر باشد بگوییم یک محله، در مقابل شماست و در آن گشت و گذار می کنید. گوشه و کنار نقشه بازی پر است از فعالیت های مختلف و قصه های کوچک و بزرگ که مشغول انجام و دنبال کردن آن ها می شوید.

بازی Yakuza0 هم با توجه به این که از نظر داستانی، کاملا قبل از تمام مجموعه بازی های یاکوزا قرار می گیرد، موقعیت بسیار خوبی را برای بازی کننده های جدید فراهم کرده است تا با این مجموعه آشنا شوند. بازی در دهه هشتاد میلادی اتفاق می افتد و دو محله مختلف در ژاپن را به تصویر می کشد؛ محله هایی که توسط دو خانواده یاکوزا کنترل می شوند.

بازی دو شخصیت اصلی دارد که هر کدام در نقشه خود، به انجام ماموریت ها و مراحل مختلف می پردازند و در نقطه ای مشخص در داستان، به هم می رسند. از نظر محتوایی Yakuza0 آن قدر پر و بزرگ است که می توان بیش از صد ساعت پای بازی زمان صرف کرد. در Yakuza0 به انجام مراحل مختلف برای دیگران مشغول می شوید و در این میان هم به کمک یک سیستم مبارزه خوب و عمیق، وارد مبارزات مختلفی می شوید.

فعالیت های مختلف بازی، از مینی گیم های کوچک مثل دارت و بولینگ و آواز خواندن گرفته، تا بخش های بزرگی مثل کنترل و مدیریت یک کلاب و مدیریت مجموعه ای از مغازه ها و خرید و فروش آن ها را شامل می شوند. بازی آن قدر ماموریت فرعی و مختلف دارد که آن ها به قدری متنوع و معمولا خنده دار هستند که دل تان بخواهد تمام بازی را تجربه کنید. بازی های یاکوزا کاملا برای مخاطب ژاپنی و با توجه به فرهنگ آن ها ساخته شده اند و حتی اگر سراغ مسخره بازی های Yakuza0 نروید، از داستان اصلی آن به خوبی لذت خواهید برد.

وبلاگ خرید: وبلاگ خرید | این سیستم پیشرفته وبلاگدهی برای فروشگاه های اینترنتی است

منبع: برترین ها
انتشار: 20 مرداد 1400 بروزرسانی: 20 مرداد 1400 گردآورنده: 3ye.ir شناسه مطلب: 1905

به "با بازی های پلی استیشن 4 آشنا شویم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "با بازی های پلی استیشن 4 آشنا شویم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید