مقبره تئودوریک ایتالیا: شاهدی بر یک دوران گذار
به گزارش مجله سایه، آرامگاه تئودوریک (Mausoleum of Theodoric)، بنایی باستانی، منحصر به فرد و برجسته، در حومه شهر راونا در ایتالیا قرار گرفته است. این آرامگاه در حدود سال 520 میلادی به دستور تئودوریک بزرگ، پادشاه استروگوتها، به عنوان مقبره آتی وی ساخته شد. اهمیت این بنا با ثبت آن در فهرست میراث جهانی یونسکو در سال 1996، به عنوان بخشی از مجموعه "یادمانهای مسیحیت اولیه راونا"، به جهانیان شناسانده شده است. ویژگی متمایز معماری آن، استفاده از سنگ ایستریا برای ساخت و گنبد یکپارچه عظیم آن است که آن را از دیگر بناهای تاریخی راونا متمایز میسازد. این آرامگاه نه تنها یک مقبره، بلکه "تنها نمونه باقیمانده از مقبره یک پادشاه بربر در این دوره" به شمار میرود و از این رو، دارای اهمیت تاریخی ویژهای است. بنای آرامگاه، بازتابدهنده رویدادهای مهم تاریخی، سیاسی و مذهبی راونا در دورانی است که این شهر به عنوان پایتخت برجسته استروگوتها شناخته میشد.

وجود چنین بنای یادمانی عظیمی که به دستور یک پادشاه استروگوت در شهری که زمانی پایتخت امپراتوری روم غربی بود ساخته شده، خود نشاندهنده تغییر عمیق در پویایی قدرت و ابراز فرهنگی در ایتالیای پس از روم است. این صرفاً یک مقبره نیست؛ بلکه بیانیهای از یک نظم حاکم جدید است. شهر راونا پیش از آنکه تحت کنترل تئودوریک، پادشاه استروگوت که از سوی رومیان "بربر" تلقی میشد، درآید، پایتخت امپراتوری روم غربی بود. ساخت چنین بنای یادبود مهم و پایداری در پایتخت سابق امپراتوری، با استفاده از مصالح متمایز و غیرمحلی و تکنیکهای بالقوه غیررومی، اقدامی آشکار برای تثبیت حضور و مشروعیت او و مردمش به شمار میرود. حتی عنوان "پادشاه بربر" که در توصیف او به کار رفته، این تضاد و نقش آرامگاه را در پر کردن یا به چالش کشیدن این تعریف برجسته میکند.
برای دریافت مشاوره و خدمات تخصصی گردشگری و سفر به سراسر دنیا با مجری مستقیم تورهای مسافرتی و گردشگری همراه باشید.
از سوی دیگر، شناسایی فوری آرامگاه به عنوان اثری "منحصر به فرد" و "یگانه" توسط یونسکو ، به یک ناهنجاری معماری و تاریخی اشاره دارد که به طور کامل در دستهبندیهای از پیش تعیینشده معماری رومی یا صرفاً بیزانسی منطقه نمیگنجد و از همان ابتدا حاکی از شخصیتی ترکیبی یا نوآورانه است. شهر راونا سرشار از یادمانهای مسیحیت اولیه و بیزانسی است. با این حال، آرامگاه تئودوریک به طور مداوم به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود (ساختار سنگی، گنبد یکپارچه) مورد توجه قرار گرفته است. معیارهای یونسکو اغلب به دنبال "شاهکار نبوغ خلاق بشر" یا "گواهی منحصر به فرد یا حداقل استثنایی" هستند و توصیف آرامگاه با این معیارها همخوانی دارد، که نشان میدهد از هنجارهای رایج زمان خود فراتر رفته است. اینکه سبک گوتیک آن "هیچ وامدار هنر رومی یا بیزانسی نیست" در حالی که از تکنیکهای ساختمانی رومی بهره میبرد ، بیان مستقیمی از این ترکیب منحصر به فرد است.
تئودوریک بزرگ و پادشاهی استروگوتها در ایتالیا
تئودوریک، که بعدها به تئودوریک بزرگ ملقب شد، حدود سال 454 میلادی در استپهای دانوب و از پدری به نام تئودمیر، پادشاه استروگوتها، زاده شد. او دوران نوجوانی خود را به عنوان گروگان در قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری روم شرقی، سپری کرد و در دربار امپراتوری، آموزشهایی در زمینه هنرهای نظامی و حکومتداری دید. این تجربه و آشنایی با سیستمهای رومی/بیزانسی برای درک حکومت بعدی او بسیار مهم است. تئودوریک در سال 488 میلادی به پادشاهی استروگوتها رسید.
او در همان سال، با رضایت امپراتور زنون، قوم خود را به سوی ایتالیا رهبری کرد تا اودوآکر، حکمران وقت ایتالیا، را سرنگون سازد. پس از چندین سال جنگ، تئودوریک در سال 493 میلادی شهر راونا را تصرف کرد، اودوآکر را به قتل رساند و پادشاهی استروگوتها را در ایتالیا بنیان نهاد که دوران سلطنت خود او از 493 تا 526 میلادی به طول انجامید. راونا به عنوان پایتخت پادشاهی او انتخاب شد ؛ انتخابی که با توجه به پیشینه این شهر به عنوان پایتخت سابق امپراتوری روم غربی، بسیار معنادار بود.
حکومت تئودوریک با هدف ایجاد همزیستی مسالمتآمیز میان گوتها (که پیرو مذهب آریانی مسیحیت بودند) و رومیها (که عمدتاً پیرو مسیحیت نیقیه/کاتولیک بودند) شکل گرفت. او "ادغامهای اجباری را تحمیل نکرد و همزیستی اقوام، فرهنگها، قوانین و سنتهای مذهبی را تشویق کرد". تئودوریک ساختارهای اداری، سنا و دادگاههای رومی را برای جمعیت رومی حفظ کرد، در حالی که گوتها نخبگان نظامی را تشکیل میدادند. اعلامیه معروف او "بگذارید گوتها در صلح رومی باشند و رومیها در جنگ گوت" ، سیاست همکاری فرهنگی او را خلاصه میکند. او توجه زیادی به معماری نشان داد، بناهای باستانی روم را مرمت کرد و دستور ساخت بناهای جدیدی را در ورونا، پاویا و به ویژه راونا صادر نمود. دوران حکومت او، دورهای از ثبات و شکوفایی فرهنگی برای ایتالیا بود. از نظر مذهبی، تئودوریک خود یک مسیحی آریانی بود، شاخهای از مسیحیت که با اعتقادات اکثریت جمعیت رومی که پیرو مکتب نیقیه بودند، تفاوت داشت. با این حال، او عموماً سیاست تساهل مذهبی را در پیش گرفت، از جوامع یهودی محافظت کرد و روابط مسالمتآمیزی با کلیسای کاتولیک داشت.
پرورش تئودوریک در قسطنطنیه احتمالاً الگویی از پادشاهی را برای او فراهم آورد که ترکیبی از دلاوری نظامی "بربر" با پیچیدگی اداری رومی بود. این دوگانگی در سیاستهای او و به طور قابل بحثی، در معماریای که سفارش داد، از جمله آرامگاهش، منعکس شده است. او که به عنوان گروگان در قسطنطنیه به سر میبرد، با عظمت و تشکیلات اداری امپراتوری آشنا شد. حکومت بعدی او در ایتالیا نه بر پایه نابودی سیستمهای رومی، بلکه بر اساس گزینش و مدیریت آنها استوار بود. خود آرامگاه نیز به عنوان بنایی "همزمان شاهانه و بربرگونه" توصیف شده است که بالقوه آینهای از شخصیت پرورشیافته و استراتژی سیاسی خود تئودوریک است.
حمایت تئودوریک از معماری در راونا، از جمله کاخ و کلیساهایش ، صرفاً کارکردی نبود، بلکه اقدامی آگاهانه در جهت دولتسازی بود که هدف آن مشروعیت بخشیدن به حکومت استروگوتها و تثبیت راونا به عنوان پایتختی بود که حداقل برای پادشاهی او، با روم یا قسطنطنیه در عظمت رقابت میکرد. تئودوریک "کاخ را به طور کامل به پایان رساند، اما آن را وقف نکرد" که نشاندهنده سرمایهگذاری قابل توجهی است. او تعمیدگاه آریانی و کلیسای سنت آپولیناره نوئوو را ساخت که نه تنها نیازهای جامعه گوت آریانی او را برآورده میکرد، بلکه به چشمانداز یادمانی شهر نیز میافزود. دیدگاه او برای راونا، پایتختی قابل مقایسه با روم یا قسطنطنیه بود. آرامگاه او که در طول حیاتش برای دفن آیندهاش ساخته شد ، نقطه اوج این جاهطلبی و نشانهای دائمی از سلطنت و سلسله او بود. تنش ذاتی در حکومت تئودوریک - یک گوت حاکم بر رومیها، یک آریانی حاکم بر کاتولیکها - احتمالاً نیاز به چنین بیانیه معماری قدرتمندی مانند آرامگاه او را تشدید کرد. این بنا باید قدرت، دوام و هویتی منحصر به فرد را به نمایش میگذاشت که نه کاملاً رومی بود و نه صرفاً "بربر". تمایز میان گوت و رومی، از جمله در مذهب، آشکار بود. در حالی که او همزیستی را ترویج میکرد، تنشهای پنهانی وجود داشت، چنانکه برخی منابع به بیاعتمادی در سالهای پایانی سلطنت او اشاره دارند. یک مقبره یادمانی که با تکنیکها و مصالح منحصر به فرد ساخته شده باشد، به عنوان نمادی انکارناپذیر از اقتدار او و تمایز حکومت او عمل میکرد، که هدف آن فراتر از طول عمر او و هرگونه چالش احتمالی آینده برای میراث گوتیک بود.
شگفتی معماری: طراحی و ساخت مقبره
آرامگاه تئودوریک نه تنها از نظر تاریخی، بلکه از منظر معماری و مهندسی نیز اثری شگرف و درخور توجه است. طراحی و ساخت این بنا، بهویژه با توجه به امکانات و دانش فنی قرن ششم میلادی، نشاندهنده جاهطلبی و توانایی بالای سازندگان آن است.
در ادامه، مشخصات کلیدی مقبره و گنبد آن برای درک بهتر مقیاس و ویژگیهای بنا ارائه میشود:
- مشخصات کلی مقبره تئودوریک:
- تاریخ ساخت: حدود 520 میلادی
- ارتفاع کلی: حدود 15 متر
- ساختار: دو طبقه دهضلعی روی هم
- جنس اصلی بنا: سنگ آهک ایستریا (که با نام سنگ آوریسینا نیز شناخته میشود)
- مشخصات گنبد یکپارچه:
- جنس: یکپارچه از سنگ آهک ایستریا (آوریسینا)
- قطر: حدود 10 تا 11 متر
- ارتفاع گنبد: حدود 3.09 متر
- وزن تخمینی: بین 230 تا 400 تُن، با اتفاق نظر بیشتر بر روی 230 تا 300 تُن
- تعداد گیرهها/دستهها: 12 عدد
ساختار کلی و مصالح
آرامگاه از دو طبقه دهضلعی (دهوجهی) تشکیل شده که روی یکدیگر قرار گرفتهاند. این پلان دهضلعی یکی از ویژگیهای متمایز بنا به شمار میرود. کل بنا با استفاده از قطعات بزرگ سنگ آهک ایستریا، که به نام سنگ آوریسینا نیز شناخته میشود، ساخته شده است. این سنگ از معدنی در فاصله تقریبی 400 کیلومتری به صورت زمینی ، یا از طریق دریا از ایستریا (کرواسی امروزی) به محل حمل شده است. انتخاب این ماده غیرمحلی بسیار قابل توجه است. تکنیک ساخت، اُپوس کوآدراتوم (opus quadratum) یا ساخت با سنگهای پاکتراش است، به این معنی که قطعات بزرگ سنگی به صورت ردیفهای موازی و بدون استفاده از ملات روی هم چیده شدهاند. این یک تکنیک رومی است که برای قرنها متروک شده بود و احیای آن در اینجا قابل توجه است. بلوکهای سنگی احتمالاً با استفاده از بستهای آهنی یا گیرههای چدنی دمچلچلهای به یکدیگر متصل شدهاند.
انتخاب سنگ آهک ایستریا/آوریسینا، مادهای با کیفیت بالا که نیاز به تلاش قابل توجهی برای استخراج و حمل و نقل داشت، به جای آجرهای محلی راونا (که در اکثر بناهای معاصر دیگر استفاده میشد)، نشاندهنده تلاشی آگاهانه برای دستیابی به یادمانی بودن، دوام، و شاید ارتباط با سنتهای کلاسیک رومی در ساختوساز سنگی، یا حتی تمایل به تمایز از معماری آجری متأثر از بیزانس محلی است. سایر بناهای مشهور راونا عمدتاً آجری با تزئینات موزاییک هستند. سنگ ایستریا وارداتی بود و این یک اقدام پرهزینه و از نظر لجستیکی چالشبرانگیز محسوب میشد. تکنیک اپوس کوآدراتوم احیای یک روش قدیمی رومی بود. این نشان میدهد که تئودوریک به دنبال یک اثر زیباییشناختی و نمادین خاص - استحکام، عظمت، پیوند با گذشته امپراتوری روم، یا یک ابراز وجود متمایز گوتیک در سنگ - بوده است. احیای اپوس کوآدراتوم پس از قرنها عدم استفاده ممکن است نشاندهنده دسترسی به دانش یا صنعتگران متخصص، احتمالاً از مناطق شرقی که سنتهای ساختوساز سنگی در آنجا پابرجا بود ، یا تلاشی آگاهانه از سوی تئودوریک برای تقلید از الگوهای خاص امپراتوری روم باشد. این تکنیک برای چهار قرن کنار گذاشته شده بود و اجرای موفقیتآمیز آن مستلزم نیروی کار ماهر بود. برخی منابع به کارگران احتمالی سوری یا معمار آلوئیزیو، که احتمالاً سوریالاصل بوده، اشاره میکنند. این امر به توانایی تئودوریک در گردآوری منابع و تخصص از سراسر حوزه نفوذ خود، و ترکیب روشهای رومی با اجرای بالقوه شرقی اشاره دارد.
گنبد یکپارچه: راز مهندسی دوران باستان
برجستهترین ویژگی آرامگاه، گنبد یکپارچه سنگی آن است که از یک تکه سنگ عظیم تراشیده شده است. این گنبد از سنگ آهک ایستریا/آوریسینا ساخته شده و قطری در حدود 10 تا 11 متر دارد. ارتفاع خود گنبد تقریباً 3.09 متر است. وزن این تکه سنگ عظیم، یکی از موضوعات مورد بحث است و تخمینها از 230 تن تا 290 تن ، 300 تن و حتی 400 تن متغیر است، هرچند بیشتر منابع بر وزنی بین 230 تا 300 تن اتفاق نظر دارند. بر روی لبه این گنبد، دوازده زبانه یا دسته سوراخدار تعبیه شده است. بر روی این دستهها، نام هشت تن از حواریون و چهار تن از انجیلنویسان حک شده است.
چگونگی استخراج، حمل و نصب این گنبد یکپارچه، یک راز مهندسی باقی مانده است. استخراج چنین قطعه سنگ عظیمی خود چالشی بزرگ بوده است. حمل آن نیز، با توجه به اینکه سنگ از ایستریا آمده، به احتمال زیاد از طریق دریا صورت گرفته است. اما بزرگترین معما، چگونگی بلند کردن و قرار دادن این گنبد بر روی دیوارهای بنا است. فرضیههای مختلفی در این مورد مطرح شده است:
- استفاده از دوازده دسته یا زبانه برای اتصال طنابها و بهکارگیری نوعی جرثقیل یا سازوکار بالابرنده.
- ساخت یک سطح شیبدار خاکی تا ارتفاع دیوارها و سپس هل دادن یا غلتاندن گنبد بر روی آن.
- بلند کردن تدریجی گنبد همزمان با ساخت دیوارها، با استفاده از داربستها و پایههای چوبی (cribbing).
- حمل گنبد بر روی یک قایق یا کلک به داخل یک حوضچه یا سد مصنوعی که در اطراف آرامگاه ایجاد شده بود. شکل بشقابی و کمارتفاع گنبد ممکن است برای جلوگیری از ترکخوردگی شعاعی در هنگام نصب انتخاب شده باشد.
ترک بزرگی نیز در گنبد وجود دارد. افسانهها آن را به برخورد صاعقه به تئودوریک نسبت میدهند ، اما به احتمال زیاد این ترک در حین نصب و به دلیل تنشهای وارده، یا بعدها به دلیل نشست زمین و مشکلات پی ایجاد شده است.
تصمیم به استفاده از یک گنبد یکپارچه، علیرغم چالشهای مهندسی عظیم و در دسترس بودن تکنیکهای سادهتر ساخت گنبد در معماری بیزانسی (مانند استفاده از لولههای سفالی یا آجر )، قویاً نشان میدهد که یک هدف نمادین بر ملاحظات صرفاً عملی ساختوساز ارجحیت داشته است. هدف، ایجاد چیزی بینظیر و الهامبخش، و گواهی بر قدرت و جاهطلبی تئودوریک بود. معماری بیزانسی راونا از روشهای ساخت گنبد سبکتری بهره میبرد. گنبد یکپارچه تلاشی خارقالعاده بود که نیازمند حمل و نقل و بالابری تخصصی بود. این انتخاب، بیانگر تمایل به منحصر به فرد بودن و نمایش توانایی فراتر از هنجارهای رایج، و شاید یادآور سنتهای باستانی ساختوسازهای مگالیتیک بود؛ چنانکه معاصران آن را اثری قابل توجه میدانستند. دوازده زبانه حکاکیشده با نام حواریون/انجیلنویسان احتمالاً کارکردی دوگانه داشتهاند: عملاً به عنوان نقاط اتصال برای بلند کردن (همانطور که به طور گسترده فرض شده) و به طور نمادین به عنوان تقدیس مسیحی ساختار، و همسو کردن مکان استراحت پادشاه با پایههای ایمان مسیحی، هرچند نسخه آریانی او. این امر به طرز ماهرانهای یادمانیگرایی پاگانی/امپراتوری را با نمادگرایی مسیحی ترکیب میکند. این زبانهها به طور مداوم با نظریههای بلند کردن مرتبط شدهاند. حکاکی نام حواریون صراحتاً مسیحی است و تئودوریک نیز مسیحی (آریانی) بود. این ترکیب، تلاشی برای تقدیس ساختار یادمانی را نشان میدهد، و قدرت پادشاه (که با گنبد عظیم نمادین شده و به عنوان "تاج بزرگ سلطنتی" توصیف شده ) را با اقتدار الهی پیوند میزند. راز پایداری که پیرامون نصب گنبد وجود دارد، حتی در پژوهشهای مدرن ، آرامگاه را از یک ساختمان تاریخی صرف فراتر برده و به موضوعی از شگفتی مهندسی و گمانهزنی مداوم تبدیل کرده است. این معمای پایدار به طور قابل توجهی به وضعیت افسانهای آن کمک میکند. منابع متعدد بر روشهای ناشناخته یا مورد بحث تأکید دارند. مقیاس عظیم این کار برای فناوری قرن ششم به سختی قابل درک است. این عدم قطعیت، علاقه مداوم را تغذیه میکند و این ایده را تقویت میکند که تئودوریک به چیزی خارقالعاده، تقریباً "فوق بشری" برای دوران خود دست یافته است.
ویژگیهای بیرونی و تأثیرات معماری
نمای خارجی آرامگاه نیز دارای ویژگیهای قابل توجهی است. طبقه پایین دارای ده طاقنمای عمیق در دیوارهای خارجی است که با استفاده از سنگهای گوهای شکل (joggled voussoirs) در قوس طاقها ساخته شدهاند. طبقه بالا عقبنشستهتر از طبقه پایین است و یک راهرو در اطراف آن ایجاد میکند. گمان میرود که این طبقه ممکن است دارای یک گالری کوتاه و ناتمام بوده باشد. یکی از شاخصترین عناصر تزئینی، "کتیبه زبانهای" یا "نقش انبری شکل" (tongue frieze / pincer motif) است که در زیر گنبد یا بر روی قرنیز طبقه بالا قرار دارد. این نقش، عنصری شاخص از هنر فلزکاری یا زرگری گوتیک/ژرمنی به شمار میرود و معماری سنگی بنا را به سنتهای هنری استروگوتها پیوند میدهد.
معماری آرامگاه تئودوریک، ترکیبی از تأثیرات گوناگون است:
- رومی: فرم آرامگاههای امپراتوری ؛ تکنیک ساخت اپوس کوآدراتوم ؛ و طاقهای رومی.
- گوتیک/ژرمنی: کتیبه زبانهای؛ جاهطلبی یادمانی و استفاده از سنگهای عظیم که احتمالاً یادآور تپهمقبرههای سرداران ژرمن یا سنتهای مگالیتیک است. طبق نظر ایکوموس (ICOMOS)، سبک و تزئینات کلی بنا "هیچ وامدار هنر رومی یا بیزانسی نیست" ، هرچند این نکتهای ظریف است زیرا بنا از تکنیکهای رومی بهره میبرد.
- شرقی/بیزانسی: تأثیر احتمالی از تکنیکهای ساختوساز سنگی سوریه ؛ استفاده احتمالی از کارگران شرقی، از جمله بناهای ایسوریایی یا معمار آلوئیزیو که اصالتاً سوری بوده است. خود پلان مدور نیز در معماری تدفینی رومی و شرقی سابقه دارد.
این بنا تنها ساختمان در راونا است که تماماً از سنگ آهک/آوریسینا ساخته شده و با آجر و موزاییک دیگر بناهای معاصر خود در تضاد است.
آرامگاه نشاندهنده یک همجوشی آگاهانه معماری است، جایی که تئودوریک و سازندگانش به طور گزینشی از سنتهای متنوع (رومی، گوتیک، شرقی) بهره بردند تا یادمانی خلق کنند که هم در پژواکهای امپراتوریاش آشنا بود و هم در اجرا و نقوش خاص خود به طرز چشمگیری جدید. این امر منعکسکننده پروژه سیاسی خود تئودوریک برای ایجاد یک پادشاهی جدید رومی-گوتیک است. این بنا از فرمهای رومی (نوع آرامگاه، طاقها، اپوس کوآدراتوم) استفاده میکند ، عناصر تزئینی مشخصاً گوتیک (کتیبه زبانهای) را در خود جای داده و شواهدی از تخصص فنی بالقوه شرقی (کارگران سوری، ساختوساز سنگی) در آن دیده میشود. این ترکیب تصادفی نیست، بلکه تلفیقی پیچیده است که آینه هدف تئودوریک برای حکومت بر مردمان گوناگون است. "کتیبه زبانهای"، نقشی مرتبط با فلزکاری ژرمنی ، که به معماری سنگی یادمانی ترجمه شده، یک اقدام مهم در ابراز وجود فرهنگی است. این امر یک سنت هنری معمولاً "کوچک" یا صنایع دستی قابل حمل گوتها را به سطح تزئینات معماری دائمی و در مقیاس امپراتوری ارتقا میدهد. این کتیبه به طور خاص گوتیک شناخته شده و با فلزکاری/زرگری مرتبط است. به کار بردن این نقش در یک آرامگاه سنگی بزرگ، به آن جایگاه و دید جدیدی میبخشد. این را میتوان به عنوان تلاش آگاهانه تئودوریک برای گنجاندن هویت گوتیک در بافت یادمانی پایتخت خود، در کنار فرمهای برگرفته از روم، تلقی کرد. بحث بر سر ماهیت "ناتمام" طبقه بالا و وضعیت آرامگاه در زمان مرگ تئودوریک (احتمالاً ناتمام ) نشان میدهد که این دیدگاه باشکوه ممکن است از چارچوب زمانی یا منابع موجود، حتی برای یک پادشاه، فراتر رفته باشد. همچنین این سؤال را مطرح میکند که چه مقدار از ساختار نهایی واقعاً منعکسکننده قصد اصلی تئودوریک در مقابل تغییرات یا تکمیلهای بعدی است. برخی محققان معتقدند که بنا در زمان پایان سلطنت آمالاسونتا، دختر تئودوریک، هنوز ناتمام بوده است. طراحی طبقه بالا "پیچیده و ناتمام" توصیف شده است. این بدان معناست که برنامه معماری کامل ممکن است محقق نشده باشد و جایی برای تفسیر در مورد ظاهر نهایی مورد نظر آن باقی میگذارد.
فضای داخلی و کاربری اولیه
فضای داخلی آرامگاه نیز به دو بخش مجزا تقسیم میشود:
- طبقه پایین: پلان داخلی این طبقه به شکل صلیب یونانی است. سقف آن با طاق گهوارهای متقاطع پوشیده شده است. کاربری احتمالی این فضا، نمازخانهای برای مراسم تدفین یا عبادت بوده و شاید برای مقبره اعضای خانواده تئودوریک نیز در نظر گرفته شده بود. شکافهای باریک و شیبداری نیز برای ورود نور در این طبقه تعبیه شده است.
- طبقه بالا: دسترسی به این طبقه در حال حاضر از طریق یک پلکان خارجی صورت میگیرد؛ اما نحوه دسترسی اولیه به آن ناشناخته یا مورد بحث است - برخی معتقدند که پلکان داخلی وجود نداشته و این امر نشاندهنده کاربری صرفاً تدفینی برای این طبقه بوده است. پلان داخلی این طبقه دایرهای است. در مرکز این طبقه، یک وان پورفیری (سنگ سماق قرمز) باستانی رومی قرار دارد که احتمالاً از یک حمام رومی آورده شده و به عنوان تابوت تئودوریک مورد استفاده قرار گرفته است.
کارکرد دقیق این دو اتاق هنوز موضوع برخی پرسشهاست.
استفاده از یک وان حمام پورفیری رومی بازیافتی به عنوان تابوت ، نمادی قدرتمند از رابطه تئودوریک با گذشته رومی است: تصاحب، احترام و دگرگونی. پورفیری سنگی امپراتوری بود و استفاده از آن برای دفن او، وی را به سنتهای امپراتوری روم پیوند میزند، حتی اگر خود شیء در اصل کاربردی بوده باشد. پورفیری بسیار مورد توجه رومیان بود و اغلب با امپراتوران مرتبط میشد. این وان، باستانی و رومی، و از یک مجموعه حمام بود. استفاده مجدد از آن به عنوان تابوت برای یک پادشاه گوت در یک مقبره یادمانی، اقدامی آگاهانه برای پیوند دادن سلسله او با اعتبار و دوام روم است. این نوعی استفاده از اسپولیا (غنیمت جنگی یا مصالح بازیافتی) است که با معنای جدیدی آغشته شده است. عدم وجود احتمالی پلکان داخلی اصلی به اتاق دفن طبقه بالا ، بر ماهیت مقدس و تخطیناپذیر آن تأکید میکرد و آن را منحصراً به یک مقبره تبدیل میکرد که از فضای عبادی پایین جدا بود. این جدایی فیزیکی میتوانست آینهای از جدایی مفهومی بین قلمرو زمینی عبادت و مکان استراحت نهایی و رفیع پادشاه باشد. منابع صراحتاً بیان میکنند که هیچ اثری از پلکان داخلی اصلی یافت نشده است، که نشان میدهد اتاق بالایی صرفاً برای دفن بوده است. این با آرامگاههایی که برای بازدید مداوم یا فعالیتهای آیینی پیرامون خود مقبره طراحی شدهاند، در تضاد است. اگر طبقه پایین یک نمازخانه بوده ، آنگاه عدم دسترسی به طبقه بالا، وضعیت آن را به عنوان مکان استراحت ابدی و مهر و موم شده پادشاه تقویت میکرد، که شاید تنها برای دفن اولیه به آن نزدیک میشدند.
نمادگرایی و اهمیت تاریخی
آرامگاه تئودوریک فراتر از یک بنای تدفینی صرف، سرشار از نمادگرایی و دارای اهمیت تاریخی عمیقی است. این بنا نمادی از قدرت تئودوریک و دیدگاه او برای ایجاد پلی میان فرهنگهای رومی و گوتیک به شمار میرود. چنانکه توصیف شده، آرامگاه "همزمان شاهانه و بربرگونه" است. گنبد یکپارچه آن، نمادی از قدرت، عروج به آسمان و یک تاج بزرگ سلطنتی تلقی میشود.
جایگاه این بنا به عنوان "تنها نمونه باقیمانده از مقبره یک پادشاه بربر در این دوره" ، آن را به یک سند تاریخی بیبدیل سنگی تبدیل کرده است. این آرامگاه گواهی بر دوران گذار از دوره روم به اوایل قرون وسطی در ایتالیا است و منعکسکننده تمایل تئودوریک برای جاودانه شدن در یادهاست. انتخاب محل دفن در منطقهای که به طور سنتی توسط گوتها استفاده میشد (به نام "کامپو کوریاندرو")، نشاندهنده آغوش نهایی او به سوی مردمش است، حتی اگر خود بنا جاهطلبیهای امپراتوری گستردهتری را به نمایش بگذارد. تحقیقات اخیر همچنین به اهمیت بالقوه اخترباستانشناسی این بنا اشاره دارد، به طوری که جهتگیری و بازشوهای ساختمان با لحظات مهم نجومی یا روزهای مذهبی همتراز بودهاند. این امر لایه دیگری به کارکرد و نمادگرایی بالقوه آن میافزاید.
نمادگرایی آرامگاه به طور عمدی چندلایه طراحی شده تا پیامهای مختلفی را به مخاطبان گوناگون (رومیها، گوتها، حاکمان معاصر، و آیندگان) منتقل کند. تئودوریک بر جمعیتی مختلط حکومت میکرد. معماری بنا تکنیکهای رومی را با نقوش گوتیک ترکیب میکند. مقیاس بنا امپراتوری است، اما هویت "بربر" نیز در آن حضور دارد. چنین پیام پیچیدهای، نشاندهنده درک پیشرفتهای از ارتباطات نمادین برای یک پادشاهی متنوع است. اگر تفاسیر اخترباستانشناسی صحیح باشند، آرامگاه تنها یک بنای یادمانی ایستا نبوده، بلکه بنایی پویا بوده که با رویدادهای آسمانی برای مشخص کردن تاریخهای مهم مسیحی تعامل داشته است. این امر آن را در تقویم عبادی مسیحی ادغام میکرد و حکومت تئودوریک را در چارچوب مسیحی، علیرغم آریانیسم او، بیشتر مشروعیت میبخشید. تحقیقات به همترازی با خورشید در روزهای مذهبی خاص اشاره دارد. این امر کارکردی فراتر از دفن صرف را نشان میدهد و آن را با عبادت فعال یا رعایت تقویمی پیوند میزند. برای یک پادشاه آریانی در دنیای عمدتاً رومی نیقیه، پیوند دادن بنای یادبود خود با رویدادهای کیهانی جهانی مسیحی میتوانست یک ژست وحدتبخش قدرتمند یا ادعایی برای پادشاهی مشروع مسیحی باشد.
تاریخچه پسین و دگرگونیها
تئودوریک در سال 526 میلادی درگذشت و در آرامگاهی که برای خود ساخته بود، به خاک سپرده شد. اما تاریخ این بنا پس از مرگ او دستخوش تغییرات عمدهای شد. با فتح راونا توسط بلیساریوس، سردار بیزانسی، در سال 540 میلادی ، دوران حکومت استروگوتها به پایان رسید. بقایای جسد تئودوریک از تابوت پورفیری خارج و پراکنده شد و امروزه از محل دقیق آنها اطلاعی در دست نیست. این عمل، نوعی محکومیت یادبود (damnatio memoriae) به شمار میرود. پس از آن، آرامگاه به یک نیایشگاه مسیحی یا کلیسای رهبانی تحت عنوان سانتا ماریا دلا روتوندا (یا سانتا ماریا این کائلو آئورئو) تبدیل شد.
از نظر ساختاری و فیزیکی نیز، آرامگاه در طول قرنها تغییراتی را تجربه کرده است. نما و ایوان ورودی آن در قرن شانزدهم بازسازی شد. این بنا از گل و لای ناشی از طغیان رودخانهای در نزدیکی آسیب دید و بخشی از آن در زیر خاک فرو رفت، تا اینکه در اواخر قرن نوزدهم زهکشی و حفاری شد. منابع دیگر نیز به مدفون بودن بخشی از آن در منطقهای سیلگیر در سال 1748 اشاره دارند. نشست قابل توجه زمین در ضلع شرقی باعث فرونشست بنا شده است. مرمتهای مختلفی نیز بر روی بنا انجام شده است: در سالهای 1808، 1810، 1825، 1839 و 1844 ؛ پلکانهای قرن هجدهمی در سالهای 19-1918 برداشته شدند ؛ محوطه اطراف پاکسازی و اولین سطح شیبدار دسترسی در سال 1927 ساخته شد ؛ تعمیرات ناشی از خسارات جنگی در سال 1945 انجام شد ؛ و مداخلاتی در سال 1977 و مرمت نمای سنگی در سال 1998 صورت گرفت. در دورهای نیز یک فانوس دریایی به ساختار بنا متصل شده بود.
خارج کردن بقایای تئودوریک و تبدیل آرامگاه او به یک کلیسای مسیحی (نیقیه/ارتدوکس) توسط بیزانسیها، اقدامی سیاسی و مذهبی آگاهانه با هدف پاک کردن یاد و خاطره حکومت گوتیک آریانی و تقدیس مجدد این بنا در چارچوب ارتدوکسی امپراتوری بود. تئودوریک آریانی بود و بیزانسیها ارتدوکس (نیقیه). خارج کردن بقایا یک رویه تاریخی رایج برای محکومیت یادبود است. تبدیل مقبره یک پادشاه بدعتگذار به یک کلیسای ارتدوکس به طور نمادین فضا را بازپس میگیرد و سلطه مذهبی و سیاسی را تثبیت میکند. بقای آرامگاه، علیرغم سقوط پادشاهی استروگوتها و ارتباط "بدعتآمیز" آن، عمدتاً به دلیل سازگاری و تبدیل آن به یک مکان مقدس مسیحی بوده است. اگر صرفاً به عنوان یک مقبره "بربر" باقی میماند، ممکن بود با تخریب یا بیتوجهی مواجه شود. بسیاری از بناهای یادبود رژیمهای سرنگونشده یا "بدعتگذار" تخریب میشوند. تبدیل آن به سانتا ماریا دلا روتوندا هدف جدید و قابل قبولی در چارچوبهای بیزانسی و مسیحی بعدی به آن بخشید و این امر، هرچند با تغییراتی، نگهداری و حفاظت مداوم آن را در طول قرون بعدی تضمین کرد. تاریخچه آسیبها (سیل، گل و لای، جنگ) و مرمتهای متعدد ، تلاش مستمر مورد نیاز برای حفظ چنین بنای سنگی باستانی، بهویژه بنایی با چالشهای ساختاری ذاتی مانند گنبد یکپارچه عظیم و مشکلات احتمالی پی را برجسته میکند. محل بنا مستعد سیل بوده است. وزن محض گنبد میتوانست در طول قرنها به پی فشار وارد کند. خسارات جنگی نیز یک عامل خارجی است که بسیاری از اماکن تاریخی را تحت تأثیر قرار میدهد. فهرست عملیات مرمت، نشاندهنده تعهد مداوم، بهویژه از قرن هجدهم به بعد، برای مطالعه و حفاظت از این ساختمان است.
مقبره تئودوریک امروز: گنجینهای در میراث جهانی
امروزه، آرامگاه تئودوریک به عنوان یکی از گنجینههای ارزشمند میراث جهانی یونسکو شناخته میشود و جایگاه ویژهای در میان یادمانهای تاریخی راونا دارد. این بنا، به عنوان بخشی از مجموعه "یادمانهای مسیحیت اولیه راونا"، معیارهای خاصی را برای ثبت در فهرست یونسکو احراز کرده است، از جمله: (i) هنر والای موزاییککاری (هرچند کمتر به خود آرامگاه مربوط میشود، اما بخشی از دلیل ثبت گروهی است)، (ii) گواهی بر روابط هنری/مذهبی، (iii) ترکیبی از سنت یونانی-رومی، شمایلنگاری مسیحی، و سبکهای شرقی/غربی، و (iv) نمونهای برجسته از هنر و معماری مذهبی/تدفینی قرن ششم میلادی. آرامگاه به طور خاص به عنوان "یک اثر معماری منحصر به فرد و یگانه" و "تنها نمونه باقیمانده از مقبره یک پادشاه بربر در این دوره" ذکر شده است.
ارزش پایدار این بنا برای درک تاریخ اواخر دوران باستان/اوایل قرون وسطی، هنر و معماری استروگوتها، و همجوشی فرهنگی آن دوره غیرقابل انکار است. آرامگاه امروزه یک جاذبه گردشگری مهم و موضوع تحقیقات علمی مداوم است. این بنا در پارکی در خیابان ویا دله ایندوستریه، شماره 14 (Via delle Industrie, 14) واقع شده و معمولاً در ساعات مشخصی برای بازدید عموم باز است و برای ورود نیاز به تهیه بلیط میباشد. طبقه پایین آرامگاه برای افراد کمتوان حرکتی قابل دسترسی است.
گنجاندن آرامگاه در فهرست یونسکو به عنوان بخشی از یک مجموعه زنجیرهای از "یادمانهای مسیحیت اولیه راونا" ، اهمیت آن را نه تنها به صورت مجزا، بلکه در گفتگو با دیگر بناهای یادمانی مهم مسیحی (عمدتاً نیقیه/بیزانسی) شهر قرار میدهد. این بنا یک نقطه مقابل حیاتی را ارائه میدهد که نماینده مرحله آریانی گوتیک تاریخ پیچیده راونا است. این یکی از هشت بنای یادمانی در فهرست یونسکو است. سایر بناهای یادمانی عمدتاً نماینده مسیحیت ارتدوکس روم غربی یا بیزانسی هستند (مانند گالا پلاچیدیا، سان ویتاله، تعمیدگاه نئونیان). آرامگاه (و تعمیدگاه آریانی، که آن هم بخشی از این گروه است) به طور خاص نماینده سهم استروگوتها/آریانیها است. این امر نشاندهنده به رسمیت شناختن تاریخ چندلایه راونا توسط یونسکو، از جمله دورههای حکومت غیرارتدوکس است. جذابیت علمی مداوم آرامگاه، بهویژه در مورد تکنیکهای ساخت و معانی نمادین آن ، تضمین میکند که این بنا از نظر گفتمان دانشگاهی یک بنای یادمانی "زنده" باقی بماند، و به طور مداوم تفاسیر جدیدی ارائه دهد و ارزش خود را فراتر از یک یادگار صرفاً حفظشده تقویت کند. منابع متعدد به تحقیقات، فرضیهها و بحثهای علمی مداوم (مانند بلند کردن گنبد، اخترباستانشناسی) اشاره دارند. این علاقه دانشگاهی دانش و دیدگاههای جدیدی ایجاد میکند و بنای یادمانی را مرتبط نگه میدارد. این با بناهای یادمانی که به خوبی درک شدهاند و عمدتاً در تفسیر خود ایستا هستند، در تضاد است. آرامگاه تئودوریک هنوز "اسرار" خود را حفظ کرده است.
نتیجهگیری
آرامگاه تئودوریک در راونا، بیش از یک مقبره باشکوه، سندی گویا از یک دوران حیاتی و پیچیده در تاریخ ایتالیا و اروپاست. این بنا تجسم جاهطلبی تئودوریک بزرگ، پادشاه استروگوتها، برای ایجاد یک میراث پایدار و نمایش قدرت و فرهنگ نوظهور گوتیک در قلب سرزمینهای سابق امپراتوری روم است. منحصر به فرد بودن معماری آن، که با استفاده از سنگ ایستریا، ساختار دهضلعی و مهمتر از همه، گنبد یکپارچه عظیم و رازآلودش مشخص میشود، آن را از دیگر بناهای معاصر متمایز میسازد. این آرامگاه نه تنها یک شگفتی مهندسی برای زمان خود به شمار میرود، بلکه نمادی از همجوشی فرهنگی است که در آن عناصر رومی، گوتیک و احتمالاً شرقی به شیوهای نوآورانه در هم آمیختهاند.
تاریخ پر فراز و نشیب این بنا، از تدفین تئودوریک و سپس اخراج بقایای او، تا تبدیل آن به یک کلیسای مسیحی و تحمل آسیبهای طبیعی و انسانی، خود گواهی بر تغییرات عمیق سیاسی و مذهبی است که منطقه راونا در طول قرون تجربه کرده است. با این حال، پایداری و اهمیت این اثر تا به امروز ادامه یافته و با ثبت آن در فهرست میراث جهانی یونسکو، جایگاه آن به عنوان یک گنجینه فرهنگی جهانی تثبیت شده است.
آرامگاه تئودوریک همچنان موضوع تحقیقات و گمانهزنیهای علمی است و هر کشف جدید، درک ما را از تواناییهای فنی، دیدگاههای فرهنگی و پیچیدگیهای نمادین مردمان اوایل قرون وسطی عمیقتر میکند. این بنا به عنوان یک پیوند ملموس با گذشته، نه تنها داستان یک پادشاه و قوم او، بلکه داستان گذار یک تمدن را روایت میکند و اهمیت مطالعه و حفاظت از آن را برای نسلهای آینده یادآور میشود.