دل قسمت سی و دوم؛ وقتی آوا همه را به جان هم می اندازد - مجله سایه

خسرو به حالت کما می رود و در بیمارستان بستری می گردد. اگرچه کلامی میان او و نکیسا رد و بدل نمی گردد، اما نکیسا احساس می کند که خسرو از همه چیز باخبر شده است. آوا که در میانه مهم ترین نقشه هایش با این اتفاق روبرو شده است نکیسا را آرام می کند و احتمال آگاه شدن خسرو را در نظر نمی گیرد.

در گوشه ای دیگر، در خانواده سپنتا، معجزه ای روی می دهد. پدر توران قدرت تکلمش را دوباره به دست می آورد. او که تمام سه سال گذشته را تحت شکنجه کلامی برادر زاده و دامادش اتابک بوده است، از او خواهش می کند که دست به تحقیر دخترش نزند. به او می گوید که می تواند طلاق بگیرد و سهمش از دارایی هایشان را هر طور که خودش مایل باشد بردارد، اما در در این میان بمب دیگر آوا منفجر می گردد.

آوا با پیغام دادن به آرش و توران، آن ها را به خانه مرسده می کشاند. جایی که اتابک هم بعدر از مدتی دوباره با معشوقه اش روبرو شده است. بدین ترتیب اوضاع در خانواده سپنتا از آن چه بود بحرانی تر می گردد و عامل روشن شدن همه این آتش های زیر خاکستر خانوادگی هم کسی نیست جز آوا.

تعیین نیست که آوا با این ریخت و پاش هایش چطور می خواهد به دل آرش راه پیدا کند. فرایند داستان در چند قسمت گذشته به نحوی بوده است که به وسیله مادر آوا با مسائل کودکی و اختلالات روحی و روانی آوا بیشتر آشنا شویم. اما هر چه پیشتر می رویم چیدن این علت ها برای اعمال آوا پوچ و بی فایده تر می کند.

سریال مدتی است که از پرداختن به قصه عشق آرش و رستا و بلایی که بر سر رستا می آید به سمت عشق آوا به آرش میل نموده است و گویی نقش اصلی سریال آوا است و داستان سریال آن چیزی است که بر او می گذرد و رستا فقط یک داستان فرعی در کنار داستان زندگی او است.

البته که رستا به شکلی شخصیت پردازی شده است که توان به دوش کشیدن بار سریال را به تنهایی ندارد و همان قسمت های طولانی ابتدایی هم این ناتوانی را کاملا اثبات کرد، اما ظهور ناگهانی شخصیت اصلی سریال و یا در واقع تغییر آن از اتفاقاتی است که فقط می تواند در سریال دل رخ دهد.

با به هم ریخته شدن اوضاع دو خانواده داستان شاید این آخرین گره سریال باشد و در قسمت های باقی مانده سریال با همان ریتم کشنده مورد علاقه کارگردان سریال شاهد باز شدن گره ها و به خط انتها رسیدن ماراتن دل باشیم.